بدون عنوان
بدون عنوان
سفر دو روزه به شمال
بدون عنوان
بدون عنوان
فرشته کوچولوی من بهترینها رو برات ارزو میکنم دوست دارم و از خداوند مهربون که تورو به ما هدیه داده .متشکرم. ...
نویسنده :
مریم
21:57
دل نوشته های مامانی
تو ای نفس زتدگیم تو ای همیشه همدم من عزیزم این روزها خیلی خوشحالی چون که دایی علی و زندایی جون اومدن خونمون و تو با دیدن اونها ذوق زده شده بودی .زندایی برات کادو خریده بود ویک کار قشنگی هم انجام داده بود اینکه عکست رو از وبلاگت کپی کرده بود و برات دفتر نقاشی درست کرده که عکسات روی برگش چاپ شده و خیلی خوشگل شده و برات یادگاری نگهش میدارم .دستشون درد نکنه.. با همدیگه رفتیم دریاچه چیتگر کلی بازی کردیم و تو کلی دوچرخه سواری کردی وخوش گذروندی و ما رو با کارهات خندوندی . خیلی خوش گذشت . دوست داریم جیگر مامانی الان که این مطالب رو برات دارم مینویسم تو رو بابا جون بردتت پارک تا بازی کنی .از خواب بیدار شدیم و تو همش گفتی پارک و باباجون برد...
نویسنده :
مریم
21:45
سفر شمال به همراه اقا پارسا
سلام نازگلی مامانی من بعداز ظهر از سر کار اومدم و بابایی جون گفت که دوستامون زنگ زدن و دعوتمن کردن شمالو من هم سریع وسایلامون رو جمع کردم و چند ساعت بعد اومدن دنبالمون و با هم رفتیم مسافرت . تو راه شما دوتا فسقلی ها که اصلا نخوابیدین. ویلایی که گرفتیم لب ساحل بود و چشم شما اقا گل ÷سر به دریا افتاد دیگه گیر 3 ÷یچ شدی که بریم لب اب و با اجازتون تا صبح لب دریا بودیم و صیاد ها ماهی صید میکردن و ما هم تماشا میکردیم چند روزی اونجا بودیم .هوا خوب بود و سعی کردیم که بهت خوش بگذره عزیز دلم. چند تا از عکسهات رو برات میگذارم عشقم............
نویسنده :
مریم
11:31